جاااااااااااااااااااااااااااااااااانم از این پسر الهی که مامان فدای اون دنده عقب رفتنت بشه. کیانم امروز بابا مجید با یه عالمه هیجان صدام کرد که بیا و ببین شازده پسرم کجاست و من در کمال تعجب تو رو دو متر عقب تر از جایی که گذاشته بودمت دیدم. تو با تمام وجودت داشتی تلاش میکردی تا عقبکی هنوز به راهت ادامه بدی اما پایه مبلمون مزاحم حرکتت شده بود...... کار دیگه ای که از صبح داشتی تلاش به انجامش میکردی این بود که وقتی رو شکم می خوابیدی زانوهاتو روی زمین جمع میکردی تا چهار دست وپا بری اما چون هنوز تعادل نداری غش میکردی و ولا میشدی و در نهایت تلاشت امروزت با موفقیت تمام به دنده عقبی رفتن راس ساعت 2.20 ظهر شد و این یعنی ماه من توی 213 ...